عشق...

ساخت وبلاگ


تو مرا میخوانی
من از دور دستها
از آسمانها
می شنوم
که دستهایم را طلب می کنی
راه را نمی دانم
نوای تو دور و دورتر می شود
و من به زمین میخ شده ام
سرد و تنها 
تن را به خاک می سپارم 
اینبار که مرا خواندی
همسفر باد می شوم 
شاید راه را بداند
یا برایم آغوش بگشاید
هم او که عاشق پرده های سبک مغز است 
و ساعت ها روی پنجره می رقصد
تو مرا بخوان 
من از راه و بیراه خودم را میرسانم
می دانم شیرینی این رسیدن 
تمامم را تمام می کند...

 

#مه_ناز

عشق......
ما را در سایت عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ziba57 بازدید : 194 تاريخ : يکشنبه 4 فروردين 1398 ساعت: 12:02